سن مسؤولیت کیفری در حقوق اسلام سن مسؤولیت کیفری در حقوق اسلام
مقدمه
تاریخ پیدایش انسان نشان میدهد که این موجود خاکی و بااستعداد، از بدو خلقت، در معرض لغزش و انحراف و جنایت قرار داشته است. تعیین کیفرهای الهی و بشری نیز در جهت پیشگیری از اینگونه لغزشهاست. قرآن کریم داستان لغزش اولین انسان (آدم علیهالسلام ) و همسرش در تناول میوه ممنوعه و مجازات آنها؛ یعنی تبعید از عالم بهشت به عالم خاکی(1) و نیز داستان ارتکاب اولین جنایت بشری؛ یعنی قتل هابیل توسط قابیل(2) را به صورت زیبایی نقل کرده است.
بنابراین، سابقه لغزش و جرم و به دنبال آن، ایجاد مسؤولیت و تحمل مجازات در زندگی بشری به درازای عمر بشر است. تجربه بشری نیز ثابت کرده است تا انسان بر روی کره خاکی است، به اقتضای ابعاد وجودی وی و تضاد و تنازع موجود در زمین و عالم دنیا، در جوامع بشری، جرم و انحرافات نیز وجود دارد. در طول تاریخ، تأمین امنیت فردی و اجتماعی و برقراری نظم و برپایی عدالت و پالایش جامعه از ناهنجاریها و پیشگیری عام از جرم در جامعه و پیشگیری خاص از تکرار آن، ملازم مبارزه با جرم و کنترل آن، به خصوص از طریق مجازات مجرم بوده است.
اما در این زمینه، جامعه بشری همیشه شاهد افراط و تفریطهایی بوده است؛ به طوری که اصول حاکم بر جرایم و مجازاتها که امروزه به عنوان اصول بدیهی و غیر قابل انکار پذیرفته شده، در جوامع مختلف رعایت نمیشود؛ چنان که جامعه بشری، شاهد مجازات کودکان و مجانین بوده است.
دین اسلام در آغاز ظهورش در 1400 سال و اندی قبل، کودکان و مجانین را مبرّا از مسؤولیت کیفری دانسته است و غرب نیز با انقلاب فرانسه، به این قاعده دست یافت.
در این مقاله به بررسی حدود مسؤولیت کودکان بزهکار و سن تفکیک کودکی از بزرگسالی و سن مسؤولیت کیفری از دیدگاه حقوق اسلام خواهیم پرداخت؛ چرا که اولاً، حقوق اسلام به عنوان منبع اساسی قانون مجازات جمهوری اسلامی ایران است و قانون اساسی نیز در اصل چهارم،(3) بر این مطلب تصریح کرده است. ثانیا، سن مسؤولیت کیفری، از مسائل فقهی مورد اختلاف فقهای عظام میباشد و شایسته است مورد بحث قرار گیرد و نظریه درست به قانونگذار ارائه شود. ثالثا، این مسأله، از مسائل زیربنایی بسیاری از احکام مدنی و جزایی است و رابعا، وجود سیاهه جرایم و انحرافات کودکان بزهکار از یک طرف و اهمیّت اصلاح و تربیت آنان از طرف دیگر، ایجاب میکند که مسؤولیت کیفری کودکان از دیدگاه اسلام، مورد بررسی قرار گیرد و قواعد، ضوابط و مقرّرات سنجیده، مفید و مؤثری تدوین شود و شیوههای مؤثر و روشهای کارآمدی در برابر بزهکاری کودکان در سنین مختلف، به قانونگذار ارائه شود.
در ادامه، سن مسؤولیت کیفری را از سه منظر: «قرآن»، «سنت» و «فقها»، مورد بررسی قرار خواهیم داد.
سن مسؤولیت کیفری در قرآن
احکام اسلامی از منابع چهارگانه: قرآن (کتاب)، سنّت، عقل و اجماع استخراج میشود که قرآن، از اساسیترین منابع فوق است؛ چون علاوه بر این که خود، منبع مستقل احکام است، اعتبار بعضی از منابع مزبور؛ مثل سنت نیز منوط به معارض نبودن با قرآن میباشد.
بعد از دقت و امعان نظر در آیات مربوط به بلوغ، نتایج ذیل به دست میآید:
1. وقتی در واژههایی که بیانگر بلوغ انسان است، دقت کنیم، درمییابیم که بلوغ و رسیدن کودک به مرحله تکلیف، یک امر طبیعی، تکوینی و جنسی است که در فرهنگ قرآن از آن با تعابیری همچون «بلوغ حلم»، «بلوغ نکاح» و «بلوغ اشد» توصیف شده است.
برای توضیح بیشتر، به بعضی از آیاتی که تعابیر فوق در آنها تصریح شده است، اشاره میکنیم:
آیه اوّل: «وقتی که کودکان شما به حد بلوغ و احتلام رسیدند، باید مانند سایر بالغان با اجازه وارد شوند (و از شما برای ورود اجازه بگیرند) خدا آیات خود را برای شما بدین روشنی بیان میکند که او دانا و حکیم است.»(4)
آیه دوم: «... کودکانی که هنوز به حد احتلام نرسیدهاند، در (شبانهروز) سه مرتبه (برای ورود) اجازه بگیرند: پیش از نماز صبح، پس از نماز عشا و هنگام ظهر، آنگاه جامه از تن برمیگیرید که این سه وقت، هنگام خلوت شماست.»(5)
آیه سوم: «یتیمان را تا سر حد بلوغ نکاح آزمایش کنید، پس اگر آنان را رشدیافته دیدید، اموال آنان را در اختیارشان قرار دهید.»(6)
آیه چهارم: «به مال یتیم نزدیک نشوید، مگر به طریقهای بهتر تا آن که به حد اشد (که همان تکامل جنسی و رشد است) برسد.»(7)
2. ملاک و معیار اصلی عبور از دوره کودکی و رسیدن به دوره بزرگسالی (دوره مردانگی و زنانگی)، احتلام و قدرت و توانایی جنسی و عمل زناشویی و تحقق بلوغ اشد (یعنی توانایی جنسی و فکری) است. لذا نمیتوان برای بلوغ، سن خاصی را معین کرد؛ چرا که رسیدن به مراحل حُلم، نکاح و اشد، از امور تکوینی به حساب میآید و تشخیص مسائل و امور تکوینی و طبیعی، عُرف است، نه شرع. از این رو، تعیین سن خاص در امور تکوینی، خارج از وظیفه شارع است و از این جهت مشاهده میشود که در قرآن، هیچ سخنی از سن دختر و پسر به عنوان سن بلوغ به میان نیامده است، بلکه به جای آن، معیارهای کلی ارائه شده است.
3. بنابراین، میتوان گفت: سن بلوغ و تکلیف و به دنبال آن، سن مسؤولیت کیفری از دیدگاه قرآن، رسیدن پسر به حد احتلام و دختر به حد حیض است.
البته یادآوری میشود که در تحقق مسؤولیت کیفری، علاوه بر بلوغ جنسی، نیاز به بلوغ فکری (رشد) نیز هست و بدین سان، در تحقق مسؤولیت کیفری، دو شرط لازم است: «رسیدن به حد بلوغ» و «رسیدن به رشد و بلوغ فکری». در غیر این صورت، شخص، مسؤولیت کیفری ندارد و نمیتوان او را در قبال اعمالش مسؤول دانست و ایشان را مجازات نمود.
4. سن از نظر قرآن، در تحقق بلوغ، نه موضوعیت دارد و نه به عنوان اَمارهای از امارات ذکر شده است.
سن مسؤولیت کیفری در سُنّت
پس از قرآن که کلام وحی است، سخنان رسول امین صلیاللهعلیهوآلهوسلم به عنوان عدل کلام وحی از نظر اعتبار، و یکی از منابع در قانونگذاری اسلامی محسوب میشود و از اعتبار و رجحانیت بالایی برخوردار است و احادیث وارده از امامان معصوم علیهمالسلام به عنوان مفسّران وحی، از منابع تشریع و قانونگذاری نیز به حساب میآید. لذا نتایج حاصل از این منبع موّاج و پرفیض در خصوص مسؤولیت کیفری، از اهمیّت بالایی برخوردار است.
سن مسؤولیت کیفری در روایات رسیده از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم
بعد از تأمل و تدقیق در روایات رسیده از پیامبر عظیمالشأن صلیاللهعلیهوآلهوسلم میتوان نتیجه گرفت:
1. درباره بلوغ و مسؤولیت کیفری کودکان در کلام رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم مطابقت، انسجام، تنسیق و هماهنگی با آیات وارده در خصوص بلوغ، به خوبی قابل مشاهده است؛ زیرا در کلام معروف رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم که میفرماید: «رفع القلم عن ثلاثة: عن الصبی حتی یحتلم و عن المجنون حتی یفیق و عن النائم حتی یستیقظ»(8)، ملاحظه میشود که کودکی، تا زمانی که احتلام محقق میشود، ادامه دارد و تا رسیدن به این حالت، کودکان، مرفوعالقلم هستند؛ یعنی در برابر اَعمال خویش، تکلیف ندارند و در نتیجه، از مسؤولیت کیفری نیز معاف میباشند.
در حدیث دیگری از رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم خطاب به حضرت علی علیهالسلام آمده است که پایان «یُتْم» (کودکی)، تحقق احتلام است(9) و به محض این که کودک محتلم شد، دیگر یتم و کودک محسوب نمیشود.
2. در کلام پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم احتلام به عنوان ملاک اصلی رسیدن به حد بلوغ معین شده است و سخنی از سن برای تحقق بلوغ، به میان نیامده است.
3. در کلام وحی و بیان رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم درباره تحقق حد بلوغ و خروج کودکان از مرحله کودکی، معیار واحدی ارائه شده است و آن، احتلام در پسران و حیض (دیدن عادت ماهانه) در دختران میباشد. البته برای تحقق مسؤولیت کیفری کودکان، علاوه بر شرط رسیدن آنها به حد بلوغ، شرط رسیدن کودکان به مرحله رشد نیز لازم است.
سن مسؤولیت کیفری در احادیث امامان معصوم علیهمالسلام
روایات رسیده از امامان علیهمالسلام در خصوص بلوغ و مسؤولیت کیفری کودکان، به طور کلی به سه دسته قابل تقسیم است:
1. روایاتی که به طور اتفاق، احتلام در پسران و حیض در دختران را نشانه بلوغ میداند و هیچ اشارهای به سن ندارد (بلوغ جنسی).
2. روایاتی که سن را در کنار قاعدگی در دختران و احتلام در پسران بیان کرده است (بلوغ سنی).
3. روایاتی که در آنها تنها سن به عنوان علامت بلوغ بیان شده و از سایر نشانهها ذکری به میان نیامده است.
1. بلوغ جنسی:
وقتی که با دقت به روایات دسته اول بنگریم، به این نتیجه میرسیم که احتلام و قاعدگی، به عنوان دو امر تکوینی در تحقق بلوغ و سپری شدن دوره «یتم و کودکی» موضوعیت دارد. با ملاحظه نص روایات زیر، مشاهده میشود که ملاک اصلی در تحقق بلوغ و رسیدن به حد مردانگی و زنانگی، همان رسیدن به حالت احتلام و حیض است.
صحیحه هشام: امام صادق علیهالسلام فرمود: «کودکی کودک با احتلام که همان اشد اوست، پایان میپذیرد و اگر محتلم شد و ایناس اشد از او نگردید، سفیه یا ضعیف است و ولیّ او باید مالش را در اختیار او قرار ندهد.»(10)
صحیحه علی بن جعفر: «از موسی بن جعفر علیهالسلام پرسیدم: کودک در چه زمانی یتیم نیست؟ فرمود: وقتی که محتلم گردد و به گرفتن و عطا (داد و ستد) آشنا شود.»(11)
وصیت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم به علی علیهالسلام : «ای علی! بعد از رسیدن به حد احتلام و بلوغ جنسی، یتیمی (کودکی) نیست.»(12)
2. بلوغ سنی:
در برخی روایات، سن خاصی ذکر شده است؛ چون در این سن خاص، دختران حیض میشوند و پسران به حالت احتلام میرسند؛ یعنی از نظر این روایات، سن بما هو، موضوعیت ندارد، ولی اگر سنی در این روایات تعیین شده است، به خاطر تحقق معیار بلوغ (حیض، احتلام) میباشد. لذا سن خاص مورد نظر، موضوعیت ندارد، بلکه طریقی به تحقق معیار است.
بنابراین، با دقت در اشتراط و تعلیل موجود در متن این روایات، این نتیجه را میتوان گرفت که سن، موضوعیت ندارد، بلکه طریقیت دارد؛ لذا مشاهده میشود که امام علیهالسلام در موثقه عبداللّه بن سنان(13)، دختر نهساله را بدین خاطر در برابر اعمال خویش مسؤول میداند که دختران، معمولاً در این سن حائض میگردند. همچنین در موثقه عمار ساباطی(14) ملاحظه میشود که امام علی علیهالسلام وقتی پسر و دختر را در سیزده سالگی، موظف به انجام تکالیف و واجبات و در برابر اعمال خویش، مسؤول و مکلف میداند، حلم مذکور را مشروط به این میکند که پسر، قبل از سن سیزده سالگی به احتلام نرسیده و دختر، حیض نشده باشد؛ زیرا در صورت محتلم شدن پسر و حایض گردیدن دختر، بلوغ تحقق یافته و دیگر نیازی به سن بلوغ نیست.
پس معیار و میزان برای پیدایش بلوغ، احتلام و حیض است، نه پانزده یا نه سالگی، و ذکر سن در روایات، اماره غالبیه برای تحقق احتلام و حیض و یا مصداقی از مصادیق حد بلوغ (احتلام و حیض) است.
3. روایات صرفا مبتنی بر سن:
در این دسته از روایات، فقط به سن اشاره شده است، نه نشانههای دیگر، و شاید به این دلیل باشد که از امامان علیهمالسلام درباره مسأله بلوغ و زمان آغاز تکلیف و مسؤولیت کیفری کودکان، سؤالهای زیادی میشده است و امامان معصوم علیهمالسلام مورد مراجعه قرار میگرفتهاند و آنان گاهی با بیان نشانههای طبیعی و تکوینی (احتلام و حیض)، رسیدن به حد بلوغ را بیان میکردند و در مواردی، با ذکر سن خاص، از باب تعیین مصداق، پاسخ میدادند و در مواردی، هم علایم طبیعی (احتلام، حیض و انبات) را بیان میفرمودهاند و هم سن مشخصی را ذکر میکردند.
بنابراین، تعیین سن توسط امامان علیهمالسلام بیانگر این است که در زمان صدور روایات، چون غالب دختران در فاصله سنی نه تا سیزده سالگی به حد بلوغ جنسی (حیض) میرسیدند و پسران نیز نوعا در سنین سیزده تا پانزده سالگی محتلم میشدند، لذا امامان علیهمالسلام در مواردی به عنوان تعیین مصداق، رسیدن به حد بلوغ را با سنینی از قبیل: نه، سیزده، چهارده و یا پانزده سالگی بیان میفرمودند، وگرنه این سنین، به خودی خود، موضوعیت ندارد.
تعدادی از روایات دسته سوم، به قرار زیر است:
روایت ابیحمزه ثمالی: از امام محمد باقر علیهالسلام پرسیدم: چه وقت کودکان مکلف میشوند؟ در پاسخ فرمودند: «در سن سیزده و چهارده سالگی.» پس عرض کردم: اگر در آن سن محتلم نشده باشند چه؟ امام علیهالسلام در پاسخ فرمود: «در این سن مکلف میشوند و احکام بر آنان جاری میشود، اگرچه محتلم نگردند.»(15)
صحیحه حمزة بن حمران: از امام محمد باقر علیهالسلام پرسیدم: چه موقع بر پسر، همه حدود الهی واجب میگردد و به سود و زیان او حکم شده، مؤاخذه میشود؟ امام علیهالسلام فرمود: «وقتی که از یتیمی و کودکی خارج شده، صاحب ادراک و شعور شود.» گفتم: آیا برای آن، حدی هست که با آن شناخته شود؟ امام علیهالسلام فرمود: «وقتی که محتلم شود و به سن پانزده سالگی برسد یا شعور پیدا کند یا موی بر زهار او بروید، حدود الهی بر او اقامه و جاری میشود و به سود و زیانش حکم میشود.» گفتم: چه موقع همه حدود الهی بر دختر واجب میشود و پاداش و کیفر میبیند؟ امام فرمود: «دختر مانند پسر نیست؛ زیرا دختر وقتی که شوهر کند و دخول با او صورت گیرد و نه سال داشته باشد، یتیمی او از بین میرود... . و حدود «به طور کامل» به نفع و ضرر او جاری میشود... .»(16)
امام جعفر صادق علیهالسلام میفرماید: «معیار بلوغ زن، نه سالگی است.»(17)
بدین ترتیب، به نظر میرسد که چون تکلیف، خطاب است و خطاب، متوجه کسی میشود که دارای شرایط توجه خطاب باشد، از این رو افراد نابالغ به علت این که مورد خطاب قرار نمیگیرند، فاقد تکلیف و مسؤولیت کیفری هستند، اما پس از این که کودکان به حد بلوغ جنسی برسند، از این جهت که از جرگه کودکان خارج شدهاند، میتوانند مورد خطاب واقع شوند. لیکن به نظر میرسد که تحقق بلوغ جنسی، به تنهایی نمیتواند شرط کافی برای وجود مسؤولیت کیفری (گرچه شرایط لازم است) باشد؛ زیرا افرادی که بالغ هستند، اگر به رشد کیفری نرسیده باشند و قادر بر تشخیص حُسن و قبح اعمال خویش نباشد، شایسته مؤاخذه و مجازات نخواهد بود.
پس با توجه به این که وجود ادراک (رشد فکری) یکی از عناصر اساسی تحقق مسؤولیت کیفری است، استنتاج و استنباط ما از مجموع ادله، این است که سن مسؤولیت کیفری، زمانی است که فرد از نظر جسمانی به حد بلوغ جنسی و از لحاظ عقلی و فکری، به رشد کیفری (تمییز حسن و قُبح) رسیده باشد.
سن مسؤولیت کیفری از نظر فقها
نظرات فقها به عنوان کارشناسان اسلامی و کسانی که مجوز استفاده از منابع احکام اسلامی (کتاب، سنت، عقل و اجماع) را به علت در اختیار داشتن ابزارهای استفاده از آن منابع (علوم حوزوی) دارند، بسیار مهم و لازمالاتباع برای پیروان دین اسلام است.
الف) نظریه مشهور فقهای امامیه:
مشهور فقهای امامیه، سن مسؤولیت کیفری را برای پسران، پانزده سال کامل و برای دختران، نُه سال کامل میدانند. عمدهترین دلیل مشهور در سن مسؤولیت کیفری، روایت حمزة بن حمران است که قبلاً ذکر شد.
حدیث مزبور در کافی با مقداری تفاوت در راویهای قبل از ابن محبوب، و تفاوتهایی در متن روایت نقل شده است. البته به نظر میرسد با توجه به این که هر دو حدیث از یک امام نقل شده است و به ابن محبوب میرسد، دارای وحدت سند باشد.
بررسی سند روایت حمزة بن حمران نشان میدهد که احمد بن محمد بن عیسی القسری ضعیف است. عبدالعزیز العبدی نیز ضعیف است. حمزة بن حمران نیز که در سند حدیث حمران قرار دارد، توسط احدی از علمای رجال، تعدیل یا توثیق نشده است. از این رو، فقط شهید ثانی روایت را صحیح دانسته است.
ب) اقوال مخالف مشهور فقها:
در برابر نظر مشهور فقهای امامیه، آرای مخالفی وجود دارد که اگرچه با هم تفاوتهایی دارند، ولی از حیث مخالف بودن با قول مشهور فقها با هم موافقند.
اقوال مخالف مشهور را میتوان به دو دسته تقسیم کرد:
1. گروهی از فقها و محققان، با توجه به روایاتی که در باب روزه وارد شده یا اخباری که در ابواب مختلف احکام به ما رسیده است، برای تکالیف مختلف، مراتبی را در نظر گرفته و سنین خاصی را برای هر تکلیف معین کردهاند که میتوان به نظرات فیض کاشانی رحمهالله و آیةاللّه محمدهادی معرفت اشاره کرد.
مرحوم فیض کاشانی در کتاب مفاتیح الشرایع میگوید:
جمع بین روایات ایجاب میکند که بلوغ سنی، مراتب مختلفی نسبت به تکالیف مختلف داشته است. همان طور که از احادیث روزه به دست میآید، بر دختر، قبل از پایان سیزده سالگی، روزه واجب نیست، مگر این که قبل از این سن، حیض شود. از روایات حدود نیز استفاده میگردد که در نُه سالگی، حد بر دختران جاری میشود و روایات دیگری در باب وصیت و عتق، دلالت دارد که از کودک ده ساله، این قراردادها صحیح است.(18)
2. گروه دیگری از محققان، با توجه به آیات و روایاتی که احتلام و حیض را ملاک بلوغ دانستهاند و تعارض روایات مورد استناد مشهور فقها با سایر روایات و در نظر گرفتن مقتضای اصول عملیه؛ مانند اصل برائت و استصحاب و با توجه به واقعیات خارجی و نظر کارشناسان علوم طبیعی، معتقدند که پدیده بلوغ، یک امر تکوینی است و مراد از بلوغ در اسلام، بلوغ جنسی بوده و علامت و نشانه قاطع آن در پسر، رسیدن به حد احتلام و در دختر، دیدن خون حیض است.
از جمله قائلان به نظریه فوق، آیةاللّه معرفت، آیةاللّه مرعشی، آیةاللّه میرسیدعلی طباطبایی، علامه حلی و مرحوم نراقی هستند که به بیانات بعضی از آنها اشاره میکنیم:
استاد معرفت:
ملاک اصلی بلوغ در پسران، رسیدن به حالت احتلام و در دختران، رسیدن به سن رشد زنانگی که با احراز خون حیض صورت میگیرد، است... بلوغ، یک امر طبیعی است و نقش شارع مقدس، بیان امارات و علایم متداول است و هیچ گونه تعبد شرعی در چنین زمینههای طبیعی، در کار نیست.(19)
علامه حلی:
معیار کودک بودن دختران، سن کمتر از نه سال است؛ زیرا دختر در کمتر از نه سال، خون حیض نمیبیند و دیده نشده که دختری قبل از نه سالگی، خون ببیند؛ بدین جهت که خداوند، خون حیض را آفریده تا غذای جنین باشد. پس حکمت در آفرینش خون حیض، تربیت و نمو جنین در رحم زنان است و دختران، قبل از نه سالگی، شایستگی بارداری ندارند. لذا خون حیض در آنان آفریده نمیشود؛ زیرا فاقد حکمت است. همانند منی در پسران که حکمت آفرینش آن در پسران، همگون حکمت آفرینش خون حیض در دختران است که آن (منی) مایه تکوین جنین است و این (خون حیض)، غذای موجب رشد و نمو جنین، و هریک از این دو، در حالت صغر وجود ندارد. از این رو، هر یک، دلیل و نشانه بلوغ میباشد و پایینترین سنی که دختران ممکن است خون ببینند، نه سالگی است. پس اوّل سن حیض، نه سال است و لذا احتمال بلوغ دختران در این سن مطرح گردیده است.(20)
میرسیدعلی طباطبایی:
خون حیض، چیز شناخته شدهای است که دیگر ملل و طوایف مردم و نیز اطبا از آن به خوبی اطلاع دارند و چیزی نیست که بر بیان شارع متوقف باشد، بلکه همانند دیگر پدیدههای طبیعی در بدن انسان؛ مانند بول، منی و غیره که موضوع احکام شرعی قرار گرفته در شناخت آنها به بیان شارع نیازی نیست، بلکه هرگاه تحقق و شناسایی گردید، احکام مربوط، بر آن مترتب میگردد.(21)
نتیجهگیری:
از بیانات شیخ طوسی در بخش صوم از کتاب مبسوط(22) و ذکر روایاتی مانند دو صحیحه عبداللّه بن سنان(23) و موثقه ساباطی(24) و روایات ابیبصیر از امام صادق علیهالسلام (25) و از فتوای مرحوم صدوق در المقنع و من لایحضره الفقیه و اشاره به آیه 152 سوره انعام(26) و آیه 6 سوره نساء،(27) نتیجه میگیریم که معیار اصلی برای رسیدن به بلوغ در پسران، احتلام و در دختران، دیدن خون حیض است و سایر علایم و سن، نشانههایی است که نوعیت دارد، ولی موضوعیت ندارد و نیز بلوغ، امری تکوینی است، نه تشریعی.
البته تعیین سنی که نوعا دختران در آن، خون حیض میبینند و پسران محتلم میشوند، از سوی قانونگذار ضرورت دارد. شایان ذکر است که برای تحقق مسؤولیت کیفری، علاوه بر بلوغ، ادراک کامل (رشد کیفری) نیز لازم و ضروری میباشد. لذا سن برای مسؤولیت داشتن، موضوعیت ندارد، بلکه طریقیت دارد.
کودک در این سن به مرحله ادراک کامل و رشد فکری میرسد، از این رو، افرادی که فاقد ادراک و رشد عقلی هستند، مسؤولیت کیفری ندارند. پس همان طور که تحقق بلوغ جنسی (احتلام، حیض)، شرط لازم برای توجه تکلیف و مکلّف شدن است، رشد کیفری و وجود ادراک (قدرت تمییز) نیز برای مسؤولیت کیفری، شرط میباشد. بنابراین، برای مسؤولیت کیفری، دو شرط لازم است: «بلوغ» و «رشد کیفری» و هیچ کدام از این دو شرط، به تنهایی برای مسؤولیت کیفری، کافی نیست.
البته در قانون مجازات اسلامی مصوب سال 1370، با توجه به نظر مشهور فقهای امامیه، حدود مسؤولیت کیفری کودکان تدوین شده است که به طور کلی با قوانین سابق، متفاوت است. در قوانین فوق، مسؤولیت کیفری کودکان به دو دوره «قبل از بلوغ» و دوره «رسیدن به حد بلوغ» تقسیم شده است که ماده 49(28) و تبصرههای آن، بیانکننده این مطلب میباشد.
در این قانون، با ضمیمه کردن و در نظر گرفتن تبصره یک ماده 1210 قانون مدنی،(29) میتوان گفت: کودکان، قبل از بلوغ شرعی؛ یعنی پسر، قبل از رسیدن به سن پانزده سال تمام قمری و دختر، قبل از رسیدن به سن نه سال تمام قمری، مبرّا از مسؤولیت کیفری هستند و زمانی که پسر به پانزده سال تمام قمری و دختر به نه سال تمام قمری رسید، به حد بلوغ شرعی رسیده، دارای مسؤولیت کیفری هستند.
یادآوری میشود که این نظریه قانون گذار، دارای ایرادات و اشکالات زیادی است که میتوان اختصارا به بعضی از آنها اشاره کرد:
1. عدم تطابق سن تعیین شده، با واقعیات عینی و اجتماعی؛ خصوصا در دختران که معیار آن، توانایی انجام نکاح است.
2. عدم تمایز بین کودکان غیر ممیز و ممیز از نظر مسؤولیت.
3. عدم توجه به رشد کیفری در مسؤولیت کیفری کودکان.(30)
--------------------------------------------------------------------------------
1. بقره/ 3334.
2. مائده/ 3034.
3. «کلیه قوانین و مقررات مدنی، جزایی، مالی، اقتصادی، اداری، فرهنگی، نظامی، سیاسی و غیر اینها باید بر اساس موازین اسلامی باشد. این اصل، بر اطلاق یا عموم همه اصول قانون اساسی و قوانین و مقررات دیگر حاکم است و تشخیص این امر بر عهده فقهای شورای نگهبان است.»
4. «و اذا بلغ الاطفال منکم الحلم فلیستأذنوا کما استأذن الذین من قبلهم کذلک یبیّن اللّه لکم آیاته و اللّه علیم حکیم» (نور/ 59).
5. «... و الذین لمیبلغوا الحلم منکم ثلاث مرّات من قبل صلاة الفجر و حین تضعون ثیابکم من الظهیرة و من بعد صلاة العشاء ثلاث عورات لکم» (نور/ 58).
6. «و ابتلوا الیتامی حتی اذا بلغوا النکاح فان آنستم منهم رشدا فادفعوا الیهم اموالهم» (نساء/ 6).
7. «و لاتقربوا مال الیتیم الاّ بالتی هی احسن حتی یبلغ اشده» (انعام/ 152).
8. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج1، ص320، (باب 4، حدیث 11).
9. «یا علی، لایُتْمَ بعد احتلام.» (همان، ص315، حدیث 9).
10. «انقطاع یُتم الیتیم بالاحتلام و هو اشده و ان احتلم و لمیؤنس منه اشده و کان سفیها او ضعیفا فلیمسک عنه ولیّه ماله.» (همان (کتاب الحجر)، ج13، ص141، باب 1، حدیث 1).
11. «سألته عن الیتم متی ینقطع یُتمه؟ قال: اذا احتلم و عرف الاخذ و العطاء.» (همان، ج1، ص31، باب 4، حدیث 6.)
12. «یا علی، لا یُتْم بعد احتلام.» (همان، ج1، ص315، باب 4، حدیث 9).
13. عن ابیعبداللّه علیهالسلام قال: «اذا بلغ الغلام ثلاث عشرة سنة کتبت له الحسنة و کتبت السیئة و عوقب، و اذا بلغت الجاریة تسع سنین فکذلک و ذلک انّها تحیض لتسع سنین.» (همان، ج13، ص431، باب 44، حدیث 12).
14. عن عمار الساباطی، عن ابیعبداللّه علیهالسلام قال: سألته عن الغلام متی تجب الصلاة؟ قال: «اذا اتی علیه ثلاث عشرة سنة، فان احتلم قبل ذلک فقد وجبت علیه الصلاة و جری علیه القلم، و جاریة مثل ذلک ان أتی لها ثلاث عشرة سنة أو حاضت قبل ذلک، فقد وجبت علیها الصلاة و جری علیها الثلام.» (همان، ج1، ص45، باب 4، حدیث 12؛ تهذیب، ج2، ص318).
15. عن ابیحمزة الثمالی، عن ابیجعفر علیهالسلام قال: قلت له: فی کم تجری الاحکام علی الصبیان؟ قال: «فی ثلاث عشرة و اربع عشرة.» قلت: فانه لمیحتلم فیها؟ قال: «و ان کان لمیحتلم فان الاحکام تجری علیه.» (حر عاملی، وسائل الشیعه، ج13، ص432، حدیث 3، کتاب الوصایا، باب 45).
16. عن حمران قال: سألت اباجعفر علیهالسلام : متی یجب علی الغلام ان یؤخذ بالحدود التامة و یقام علیه و یؤخذ بها؟ قال: «إذا خرج عنه الیُتم و أدرک.» قلتُ: فلذلک حدّ یعرف به؟ فقال: «... اذا احتلم أو بلغ خمس عشرة سنة أو أشعر أو أنبت قبل ذلک أقیمت علیه الحدود التامّة و اُخذ بها و أخذت له.» قلتُ فالجاریة متی تجب علیها الحدود التامة و تأخذ بها و یؤخذ لها؟ قال: إن الجاریة لیست مثل الغلام. إن الجاریة إذا تزوجت و دخل بها و لها تسع سنین ذهب عنها الیتم و دفع الیها مالها و جاز أمرها فی الشراء و البیع و اُقیمت علیها الحدود التامة و اخذ لها و علیها.» (همان، ج1، ص30، باب 4، حدیث 2؛ الکافی، ج17، ص197، حدیث 1).
17. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج20، ص104، باب 45، حدیث 10 (چاپ دوم اهل البیت).
18. محمدحسن فیض کاشانی، مفاتیح الشرایع، تحقیق سیدمهدی رجایی، ج1، ص14، (مجمع الذخایر الاسلامیه). برای اطلاعات بیشتر، ر.ک: حر عاملی، وسائل الشیعه، ج1، ص45 و ج13، ص431؛ تهذیب، ج2، ص318.
19. به نقل از مقاله منتشر نشدهای از آیةاللّه معرفت با عنوان «بلوغ دختران».
20. علامه حلی، منتهی المطلب، (چاپ سنگی)، ج1، ص95 96 (به نقل از مقاله منتشر نشده آیةاللّه محمدهادی معرفت).
21. همان
22. «و اما البلوغ فهو شرط فی وجوب العبادات الشرعیه، و حده الاحتلام فی الرجال و الحیض فی النساء» (شیخ طوسی، المبسوط فی فقه الامامیة، ج1، ص266، تهران، 1387).
23. در روایت اول، از «بلوغ اشد» سؤال میشود و حضرت صادق علیهالسلام میفرمایند: «الاحتلام» و در روایت دوم سؤال میشود: اگر محتلم نشد؟ امام میفرماید: در این صورت، سیزده سالگی معیار است.
24. در این روایت نیز سن سیزده سال برای دختر و پسر بیان شده، مگر این که قبل از این سال، احتلام یا حیض محقق شود.
25. «علی الصبی اذا احتلم و علی الجاریة اذا حاضت، الصیام و الخمار».
26. «حتی یبلغ اشده».
27. «بلغوا النکاح».
28. «اطفال، در صورت ارتکاب جرم، مبرّا از مسؤولیت کیفری هستند و تربیت آنان با نظر دادگاه، به عهده سرپرست اطفال و عندالاقتضاء، کانون اصلاح و تربیت اطفال میباشد.»
تبصره 1: «منظور از طفل، کسی است که به حد بلوغ شرعی نرسیده باشد.»
29. «سن بلوغ در پسر، پانزده سال تمام قمری و در دختر، نه سال تمام قمری است.»
30. برای اطلاع بیشتر، ر.ک: رضا نوربها، «مسؤولیت جزایی اطفال و مجانین در قانون راجع به مجازات اسلامی»، مجله تحقیقات حقوقی، شماره 9، ص34.